شهید بی سر که از ما سرتری خوش آمدی به زادگاهت...
این روزها اتفاق تلخ زیاد رخ میده..
اما هیچ کدوم به اندازه چشمان تو غوغا نکرد...
ببین باز یک تنه چه قیامتی به پا کرده ای
پیکرت را که عیدقربان به دست مادرت رساندی تا مادرت با افتخار بگوید:
خدایا قربانی مرا بپذیر...
وحالا درست گذاشتی روزهای عزاداری قاسم وعلی اکبر به ایران برگردی
تا مادرت اربا اربا شده ی علی اکبرش را تقدیم آستان دوست کند...
حججی عزیز
اصلا انگار تو به دنیا آمدی که حجت تمام کنی برهمه
هرچه خواستی چراغ خاموش بیایی چراغ خاموش بروی که
مبادا کسی از کارهای خیرت باخبر شود آخرنشد
میبینی خدا چطور عاشق هایش را رسوا میکند؟
چطور با عاشقانش به تمام کائنات مباهات میکند؟